لیلی گلستان: بالاخره فهمیدند که ما برانداز نیستیم
تاریخ انتشار: ۷ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۹۰۲۱۸۵
رکنا: "آنچنان که بودیم" عنوان کتابی است که بهتازگی از لیلی گلستان به همت نشر حرفه- هنرمند روانه بازار نشر شده؛ گزیدهای از نیم قرن یادداشتنویسی لیلی گلستان درباره زندگی شخصیاش و همینطور فعالان بخشهای مختلف فرهنگ و هنرایران و جهان.
لیلی گلستان در گفتوگویی که مریم شهبازی، خبرنگار روزنامه ایران داشته، صحبتهای جدیدی را در مورد ابراهیم گلستان، مانی حقیقی، جلال آل احمد، اخوان ثالث، صادق چوبک، فروغ فرخزاد و بهرام بیضایی داشته که در ادامه میتوانید این گفتوگو را بخوانید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جایی به نقل از پدرتان خواندهام که بعد از انتشار این کتاب در خیابان با افرادی روبهرو میشود که او را نشان داده و میگویند این پدر لیلی گلستان است. در صورتی که اگر میگفتند فلان مترجم، دختر او است قابل تصورتر بود!
آن روز را هنوز بهخاطر دارم، پدرم از در رسید و با لبخند به مادرم گفت که امروز دو دختر جوان من را به همدیگر نشان داده و گفتهاند که فلانی پدر لیلی گلستان است. این حرف پدر را که شنیدم پیش خودم گفتم دیگر خودم هستم، بدون سنگینی شهرت خانوادگیام. من تنها با شهرت پدرم روبهرو بودم، اما وقتی مانی اولین فیلمش را ساخت شرایطی به مراتب سختتر از من داشت. من تنها با اسم پدرم روبهرو بودم، اما او از یک طرف نوه ابراهیم گلستان بود و از سوی دیگر خواهرزاده کاوه گلستان و من هم که لیلی گلستان مادرش!
چه تصویری از ابراهیم گلستان دارید؟
تصویر خوب. زندگی و خانهای که در آن بزرگ شدم شرایط بسیار مطلوبی داشت، حالا کاری به روابط و رفتارهای پدرم ندارم اما خانهای که در آن بزرگ شدم آنقدر جذاب بود که نمیتوانم منکر تأثیری که بر من گذاشت بشوم. میهمانان پدرم همه شخصیتهای بسیار جالبی داشتند. آدمهای بزرگ آن روزگار همچون سهراب سپهری و اخوان ثالث به خانهمان رفت و آمد داشتند.
بهعنوان یک زن، آن هم در جامعهای که با وجود ظواهر مدرن همچنان سنتی است نگران قضاوت Judgment دیگران نبودید؟
نعمت حقیقی تا وقتی زنده بود همیشه کتابهایم را قبل از انتشار میدادم که بخواند و او هم دلسوزانه آنها را ویرایش میکرد. آنقدر متجدد و بافرهنگ بود که با وجود مواجه شدن با یک طلاق ناخواسته، همچنان برخورد خوبی با من داشت. با نعمت نمیشد زندگی کرد، متعهد و مسئول نبود اما بهعنوان دوست، فرد فوقالعادهای بود. چرا باید از او کینه به دل میگرفتم.
به دوران نوجوانیتان بازگردیم که در کتاب هم اشارههایی به آن شده، با روحیهای که از شما سراغ دارم برایم عجیب است که تمام آن یک سالی که در آن دیر بودید بهجای یادگیری زبان فرانسه لجبازی کردید و فارسی حرف زدید.
ابراهیم گلستان بهدنبال این ژست بود که بگوید دخترم فرانسه درس میخواند. کاوه را هم فرستاد به مدرسهای نظامی در انگلستان، البته او چند سال بعد فرار Escape کرد و با سر و وضعی ژولیده به خانه بازگشت، این کارها در نتیجه ژستهای الکی و غرب زدهای بود که من اصلاً دوست ندارم. این رفتارها در نتیجه تازه به دوران رسیدگی است.
قدری هم از آدمهایی بگویید که به خانهتان رفت و آمد داشتند، از آن جمعههای خاص و پیاده رویهای هفتگی با جلال آل احمد و سیمین دانشور.
جلال آل احمد مرد محبوب سالهای نوجوانیام بود، اخوان ثالث هم همین طور. اما صادق چوبک را هیچگاه دوست نداشتم، اخلاق متفاوتی داشت، کم حوصله و عصا قورت داده بود..
چرا کتابفروشی کوچکی که بعد از جدایی در حیاط خانهتان به پا کردید تبدیل به گالری شد! بحث بازده اقتصادی آن درمیان بود؟
یکی از قدیمیترین گالری دارهای بعد از انقلاب هستم و تا الان حدود سیسالی میشود که با وجود مشکلاتی که ارشاد در دورهای پیش رویم گذاشته بود مشغول این کار هستم. البته الان خوشبختانه دیگر مشکلی با ارشاد ندارم و همه کارها طبق روال پیش میرود. بالاخره مسئولان ارشاد فهمیدهاند که ما بهدنبال براندازی نیستیم.
اجازه بدهید سؤالی هم از فروغ و رابطه حاشیه سازش با پدرتان بپرسم. پیشتر گفته بودید که او را جزو چند زن شاعر برتر نمیدانید، این گفتهتان از تأثیر منفی او بر زندگی شما و مادرتان نشأت میگیرد؟
سیمین بهبهانی را به فروغ ترجیح میدهم. این نظر شخصی من فارغ از نقشی است که فروغ در زندگیمان داشته است. فروغ زنی است که من ویژگیهای اخلاقیاش را دوست ندارم اما کتاب «تولدی دیگر» او شاهکار است.
انتشار نامههای عاشقانه فروغ به پدرتان سر و صدای بسیاری پیدا کرد، نگاهتان به این اتفاق چیست؟ خیلیها معتقد بودند که این نامهها نباید منتشر میشد.
برخی میگویند پدرم بهخاطر مرگ فروغ از ایران رفت در صورتی که رفتنش ربطی به این مسأله نداشت. رفتنش نه ربطی به فروغ داشت و نه ربطی به انقلابی که در پیش بود. او انتخاب کرد که برود، چند روزی بازداشت شد، آن چند روز آنقدر برایش توهینآمیز بود که تحمل نکرد و رفت.
این نگاه را به بهرام بیضایی و کارهایش در کانادا هم دارید؟
اتفاقاً نقد بسیاری به او دارم، معترضم که چرا رفته! مگر سختیهایی که ما اینجا متحمل شدیم کمتر از سختیهایی بود که بهرام بیضایی متحمل شد؟ مگر مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی کمتر از او پدرشان درآمد! چرا رفت؟ سختیهایی که رحمانیان اینجا متحمل میشود کم است؟ افرادی که با تصمیم خودشان در حیطه فرهنگ و هنر Art رفتند و دیگر بازنگشتند را قبول ندارم و به آنان اعتراض دارم.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
3 روز مانده به پایان خدمت سربازی راز شومی از زنم فهمیدم! +فیلم گفتگو
این زندانی حبس ابدی را می شناسید؟/ او در خیابان های تهران جولان می داد! + فیلم گفتگو
جزئیات دستگیری شهرام جزایری در میان بار عدس در مرز +عکس
بلایی که بر سر نوعروس 16 ساله در خانه مجردی آمد / او با پسرهای غریبه قرار مرار می گذاشت!
گردانندگان باند «مگس» مشهد را به هم ریخته بودند + عکس رییس باند
از نگاه مردها به اندام زنم زجر می کشم / نسرین با لباس و آرایش زننده بیرون می رود!
این پسر دست فرمان قشنگه باند زورگیران تهران بود + فیلم گفتگو
3جوان نصفه زن و نصفه مرد بعد از پارتی شبانه فاجعه مرگبار آفریدند !+تصاویر
مرد طلافروش وقتی زندانی شد زنش تنهایش گذاشت!
2 دکتر بیمارستان مقصران مرگ نوزاد شناخته شدند!
پشت پرده اسیدپاشی گنده لات های یک محله در جنوب تهران
شباهت سرنوشت این قاتل با وحید مرادی ! /مرگ عجیب قاتل معروف در زندان+ عکس
ناگفته هایی از 10 هزار دلار جامانده در شلوار کردی یک معلم! + گفتگو
جمشید به خواهر زنش نظر داشت! / او نزد سیما کتمان نکرد!
منبع: رکنا
کلیدواژه: سلامت مهم ترین های 24 ساعت روزنامه قضاوت Judgment فرار Escape اقتصادی هنر Art جهان هنرمند زندگی گلستان لیلی گلستان عکس روزنامه ایران حوادث جوان عروس دختر زن دستگیر شد تصاویر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۹۰۲۱۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمیدهم مگر به شرط...
به گزارش همشهری آنلاین، دختر ۳۰ ساله که برای مشورتهای تخصصی درباره ماجرای ازدواجش به مرکز انتظامی آمده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسمآباد مشهد گفت: پدر ومادرم بازنشسته فرهنگی هستند و حساسیت خاصی روی فرزندانشان دارند به همین دلیل همه خواهران و برادرانم مطابق سلیقه خانوادهام ازدواج کردهاند و زندگی آرامی دارند.
من به دلیل استعداد خوبی که در تحصیل داشتم، درس و مدرسه را در اولویت زندگی قرار دادم و ادامه تحصیل دادم به طوری که به خواست پدر و مادرم رشته دامپزشکی را انتخاب کردم، ولی آرامآرام در دوران تحصیل به این رشته علاقهمند شدم.
موضوع این است که پدرم درباره خواستگارانم بسیار سختگیری میکند و مدعی است که باید مانند دیگر خواهران و برادرانم ازدواج کنم تا به خوشبختی برسم. یک بار یکی از همکلاسیهایم به خواستگاریم آمد اما پدرم او را به دلیل اقامت در روستای زادگاهش رد کرد در حالی که من به او علاقهمند بودم.
درگیری شدید زن رسمی و زن صیغهای در کلانتری | شوهرم دیپلمه بود، من او را آقای دکتر کردم! فرار دختر جوان با پسری که او را کنیز خودش کرد | کتکم میزد و دستهایم را میسوزانددر این میان، یکی از دوستان مادرم جوانی مقیم آمریکا را به من معرفی کرد که فقط میتواند سالی دو بار به ایران بیاید. وقتی فرید به خواستگاریم آمد، ابتدا پدر و مادرم مخالفت نکردند، اما زمانی که قرار ازدواج گذاشتیم، ناگهان پدرم شرط کرد که باید یک واحد مسکونی را به نام من سند بزند. او هم ناراحت شد و به آمریکا بازگشت.
او حتی به پدر و مادرم پیشنهاد کرد برایشان بلیت پرواز به عراق را تهیه میکند تا مراسم عقد را در یکی از مکانهای مذهبی برگزار کنیم، ولی باز هم پدرم مخالفت کرد و اکنون چارهای جز مخالفت با خواسته پدرم ندارم و میخواهم به تنهایی به سوی آمریکا پرواز کنم.
در همین حال پدر نوشابه که به دعوت مشاور در اتاق مددکاری اجتماعی حضور داشت، با بیان اینکه هیچ پدری دوست ندارد دخترش را غمگین ببیند و سرنوشت تلخ فرزندش را نظاره کند، به کارشناس کلانتری گفت: من شرط واحد آپارتمانی را فقط برای این منظور مطرح کردم که بدانم خواستگار دخترم در چه سطحی از نظر مالی قرار دارد و آیا دخترم را به اندازه یک واحد مسکونی دوست دارد یا نه.
وی ادامه داد: الان هم از این شرط صرفنظر کردهام اما دلیل اصلی مخالفت من این است که فرید اصرار به عقد موقت دارد و حاضر نیست با دخترم به صورت دائمی و رسمی ازدواج کند. او معتقد است باید طبق فرهنگ غربی مدتی را زیر یک سقف زندگی کنند و در صورتی که بعد از چند سال به توافق رسیدند، با هم ازدواج کنند. حالا اگر او در مدت کوتاهی از دخترم سیر شد و او را در کشور غریب به حال خودش رها کرد، باید چه کنیم؟
پدر نوشابه اظهار کرد: از سوی دیگر، او حتی خانوادهاش را به ما معرفی نکرده و حاضر نشد به همراه خانوادهاش به خواستگاری بیاید. ما هم نمیتوانیم برای انجام تحقیقات درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی او به آمریکا برویم. بنابراین به ازدواج او با دخترم رضایت ندادم چراکه نمیخواهم سیهروزی و بدبختی او را شاهد باشم.
وی افزود: با وجود این، دخترم خانه را رها کرده و با شکستن لوازم منزل، نزد یکی از دوستانش در غرب کشور رفته بود. حالا هم قصد دارد به تنهایی به آمریکا پرواز کند.
اقدامات کارشناسی و بررسیهای روانشناختی این پرونده با دستور سرهنگ محمد بزی (رئیس کلانتری قاسمآباد مشهد) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
کد خبر 848292 منبع: خراسان برچسبها خبر مهم ازدواج - طلاق خانواده حوادث ایران